کد خبر 477520
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۵

ضمن احراز محوریت وفاق اجتماعی بر نگاه تکثرگرای بنیانگذار جمهوری اسلامی، ثابت می‌شود که این محوریت، براساس اصول بنیادینِ وفاق مردم مسلمان ایران، یعنی اسلام، قانون اساسی و مصالح ملی بوده است.

 به گزارش مشرق، یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، تأمین عرصه‌های لازم برای بروز اندیشه‌ها و ظهور آرا و سلایق گوناگون در مسائل اجتماعی، سیاسی می‌باشد تا با زدودن تیرگی‌های استبداد، جامعه اسلامی را در سلوکی راستین براساس تعالیم وحیانی، به سوی سعادت حقیقی، رهنمون کند. اما روشن است که چنین فرجامی، رهین حراست از هر نوع انحراف از شاخص همدلی و وفاق اجتماعی است که رمز اصلی پیروزی انقلاب اسلامی است.

در این تحقیق، مسئله اصلی تبیین موضع امام خمینی€ از میان دیدگاه‌های«همانندگرا»، «تثبیت‌گرا» و «تکثرگرا» در عرصه اندیشه و بیان باورهای مکتبی و اظهار نظر در مسائل اجتماعی و سیاسی است. بدین‌ترتیب، ضمن احراز محوریت وفاق اجتماعی بر نگاه تکثرگرای بنیانگذار جمهوری اسلامی، ثابت می‌شود که این محوریت، براساس اصول بنیادینِ وفاق مردم مسلمان ایران، یعنی اسلام، قانون اساسی و مصالح ملی بوده است.

کلید‌واژه‌ها: امام خمینی  ره، اندیشه، بیانِ نظر، تکثرگرایی، اسلام، وفاق اجتماعی.

 مقدمه

وفاق اجتماعی از موضوعات اساسی در مطالعات جامعه شناختی است. با توجه به اهمیت استراتژیک آن، همواره مورد توجه دانشوران بوده و همه نظام های سیاسی جهان، با درک درست از این واقعیت، به دنبال تحقق و تثبیتِ هرچه بیشتر همگرایی و وفاق ملی در جوامع خود هستند. در پرتو وفاق اجتماعی، افراد، در متن وفاق و همدلی اجتماعی و به دلیل تعهد درونی در قبال دیگران، أعمال خود را در منظر همگان یافته، و هرگونه تخلف از قواعد اجتماعی و بروز فسادِ اخلاقی، سیاسی و مالی، به دلیل احساس تقصیر و شرم، و نه بیم از عقاب قانون، رو به کاهش خواهد گذاشت.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در التزام به وفاق و همگرایی و اینکه جدایی از انبوه مردم، جز ضلالت نیست، می فرمایند: با انبوه مردم همگام باشید؛ زیرا دست عنایت الهی بر سر انبوه مردم است. از کنارهگیری و پراکندگی بپرهیزید. آن که کناره گرفت، طعمه شیطان خواهد بود، همانگونه که گوسفندِ جدا از گله، طعمه گرگ است (نهج البلاغه، خطبه 127). همچنین می فرمایند: در امت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد صلی الله علیه و آله از من حریص تر و انس او نسبت به همبستگی جامعه از من بیشتر باشد. من از این کار، پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم (نهج البلاغه، نامه 78).

ازاین رو، وقتی در جامعه ای با تأکید بر وجوه اشتراک، همراهی و همدلی حاصل آمد و از خشنودی یکی، غریو شادی از همگان برآمد، بالندگی و انتظامی پایدار و پویا ارزانی آن می شود و غبار جدایی و عزلت، جز از خدعه گری نااهلان، از چهره آن رخت برمی بندد: خلوت از اغیار می باید نه یار / پوستین، بهر دی آمد نی بهار (مولوی - مثنوی: دفتر دوم، بیت 25/1؛ یعنی آنچنان که پوستین را در دی و زمستان می پوشند تا از سرما در امان باشند، نه در هوای بهاری، خلوت گزینی نیز باید برای رهایی از ناجنسان و نااهلان باشد؛ زیرا روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم حافظ).

در این میان، پرسش اساسی این است که آیا لازمه وفاق اجتماعی، یک دستی، یک رنگی و تبعیت از یک نظام فکری، سیاسی و رفتار منفعلانه در برابر آن است؛ یعنی لازم است افراد و گروه های اجتماعی به یک شیوه اندیشیده، از نقد و نظر و رقابت های سیاسی منصرف، و از هر نوع ابراز نظر و رفتاری که سیاست های حاکمیتی را مخدوش نماید، بپرهیزند؟

بی تردید مطلوبیت و وفاق ملی، زمانی است که، با فراهم ساختن زمینه تضارب ایده ها و اظهار نظرهای ترقی خواه و از سوی دیگر، توان مدیریت تنش ها و تعارض ها، از طریق تحکیم روابط و تقویت اجماع گروه های اجتماعی و سیاسی بر اصول و قواعد پذیرفته شده و تعیین دقیق آستانه رقابت ها، بستری آماده برای تعالی جامعه فراهم می شود.

برای نیل به این مطلوب و تعیین قلمرو اندیشه و بیان، براساس شاخص وفاق اجتماعی، سه دیدگاه قابل طرح است:

1. دیدگاه مشابه ساز یا همانندگرا

در این دیدگاه، اعتقاد بر این است که نیل به وحدت و وفاق اجتماعی، تنها در گرو همانندسازی اندیشه ها و بیان انظار، از طریقِ شکل گیری غایتی واحد برای اندیشوران است. تلاش بر این است که برای وصول به همگرایی اجتماعی، اندیشه های غیرمعتقد به این غایت طرد و تضارب آرا، تنها برای معتقدین به چنین غایتی محترم شمرده شود.

بنابراین، این دیدگاه به دنبال تحقق وفاق و وحدت سیاسی ـ اجتماعی، از طریق طرد گروه های رقیب یا تقلیل خطوط تمایز فرهنگی و اجتماعی اعضای جامعه است (افتخاری، 1378، ص 41). نتیجه این مشابه سازی با تعریف غایتی جداگانه برای نقض و ابرام ها، در عرصه های مختلف جامعه و ادغامِ جریان های فکری و سیاسی، اغلب، مقاومت ها و نا آرامی های سیاسی و اجتماعی، آشفتگی ها و ستیزه جویی های مدنی و گاه عواقب ناگوار شکنجه و کشتار است.

2. دیدگاه تثبیت گرا

در این دیدگاه، تثبیت وضعیت سیاسی ـ اجتماعی کشور، بیشتر براساس اولویت امنیت، و تضمین آن، به ویژه در راستای ایجاد تحول و رونق اقتصادی است. در این نگرش، هدف، ایجاد نظم سیاسی است تا نظم اجتماعی و وفاقی. نظم سیاسی و نظم وفاقی، دوگونه نظم اند: یکی از بیرون و با پشتوانه قدرت مستقر می گردد و دیگری، تابع اراده خودِ گروه ها و متضمن همدلی آنان بوده و از پایین استقرار می یابد (چلبی، 1372، ص 18).

مطابق نگرش تثبیت گرا و ایجاد نظم سیاسی، تلاش بر این است که نه بر مبنای میل و اراده، اعتماد و هویت جمعی گروه های فکری و سیاسی، بلکه در سایه ثابت نگه داشتن سطح گروه بندی های سیاسی و نزدیک کردن هرچه بیشتر دیدگاه آنها به یکدیگر، حتی به قیمت انزوای مقطعی یک گروه برای مصالح کشور، امنیت در زمینه سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی تأمین گردد (افتخاری، 1378، ص 34ـ35). در این الگو، هرچند که برای گروه های فکری و سیاسی، غایت واحدی تعریف نمی شود، اما امنیت معیشتی و رونق اقتصادی به عنوان آستانه تعدد افکار و بیان انظار به شدت مورد تأکید می باشد.

3. دیدگاه تکثرگرا

در این دیدگاه، توسعه یافتگی جامعه، حاصل مشارکت اجتماعی، تنوع و تکثرِ عقاید، توأم با فراگیری روح وفاق، همدلی در عرصه های مختلف فکری و سلوک اجتماعی و سیاسی است، تا از اندیشه ها و انظارِ متکثر، برآیندی مثبت در مسیر تکامل جامعه و نمایان شدن حق ناب به وجود آید.

در این نگاه، وجود گرایش های متفاوت با اندیشه های مخلتف و تضارب آرا، موجب تقویت حاکمیت است. ازاین رو، حکومت موظف به رعایت حقوق همه گروه های فکری و سیاسی و اقلیت های قومی است (صالحی امیری، 1388، ص 59ـ69). لازم است با تلاش همه جانبه، همه نیروهای متفکر، بتوانند نظرات خود را در فضایی منطقی، عقلانی، آزاد و امن طرح کرده، به رقابت سالم و سازنده بپردازند. در این نگرش، وحدت و وفاق، به معنای یک رنگی و یک دستی انظار آحاد نیست؛ زیرا چنین جامعه ای مرده و غیرفعال است، بلکه هرکسی که چارچوب قوانین نظام و هنجارهای اجتماعی را پذیرفته، ملتزم و پایبند بر اصول بنیادین و محورهای نهادینه شده جامعه باشد، باید حق انتخاب و حضور در صحنه را داشته باشد (ابوطالبی، 1378، ص 186).

ازاین رو، هدف در این چارچوب، کثرت گرایی و پذیرش حق های متعدد نیست، بلکه دستیابی به واقعیت و حق ناب از طریق تضارب اندیشه ها و انظارِ متقن و انتظام یافته، مبنی بر اصول عقلانی و منطقی است که با اتکاء بر سازوکارهای خود تنظیم کننده ای ظهور و بروز می یابند که میان نیروها و نهادهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، با گسترش فرهنگ تعامل، مشارکت، اخلاق و هنجارهای بنیان نهاده، بر اصول پذیرفته شده جامعه برقرار می شود.

هدف این نوشتار، شناسایی و معرفی دیدگاه مورد تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی، در این زمینه است. بدین منظور، نخست، جستاری بر ابعاد مختلفِ تکثرگرایی از منظر امام خمینی ره، ارائه، آنگاه با تبیین اهمیت، چارچوب و بنیادهای وفاق اجتماعی از نگاه ایشان، مشی تکثرگرای ایشان با محوریت وفاق اجتماعی را پی خواهیم گرفت.

الف. ابعاد تکثرگرایی از منظر امام خمینی ره

1. تکثر افکار و اندیشه ها

روشن است که سفارش اسلام به جدال احسن: وَ لا تُجادِلُوا أهْلَ الْکِتابِ إِلأ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ (عنکبوت: 46)؛ با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید. نه در پی همانندسازی افکار و اندیشه ها یا تثبیت آنها، بلکه برای مناقشه و مباحثه خالصانه و مشفقانه در انتظام بخشیدن به استدلال ها و استوار ساختن انحراف ها در افکار و اندیشه هاست؛ زیرا هر اندیشمندی، عقیده خود را براساس اندیشه در مقدماتی که برایش فراهم شده، دریافت می کند. صحت یا بطلان این عقیده، به درستی یا نادرستی مقدمات و ترتیب منطقی آنها وابسته است. به عبارت دیگر، هر عقیده ای، پس از یقین و یا اطمینان به صحت مقدمات است. اما آنچه قابل مناقشه است، مقدماتِ تفکر و اندیشه است، نه خود اندیشه و باور؛ زیرا اساساً عقیده و باور، عمل اختیاری نیست تا منع و تجویز به آن تعلق گیرید (طباطبائی، 1417ق، ص 117). ازاین رو، کوشش اندیشمندانِ بزرگ و تأکید رهنمودهای شرع، بر این است که اندیشهها را از راه تبیین مقدمات بدیهی و تمهید طُرُق استدلال متین، پاک و استوار سازند (معرفت، 1378، ص 89)، نه اینکه با توسل به اجبار و تحمیل درصدد تثبیت یا همسو نمودن آنها برآیند.

یکی از نمودهای بارزِ پذیرش تکثر افکار، اندیشه ها و ناصحیح بودن تحمیل یا تحدید آنها در قرآن کریم، تحریص مردم به اندیشه ورزی و بهره گیری از قدرت تفکر و عقلانیت برای رسیدن به نظر و عقیده صحیح است. به گونه ای که افرادی که انتخاب شان، بی بهره از فکر و اندیشه سلیم است، چهارپایان، حتی از آن نیز گمراه تر معرفی می شود: به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم، آنها دل ها [عقل ها]یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند و چشمانى که با آن نمىبینند و گوش هایى که با آن نمىشنوند، آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند (چراکه با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند) (اعراف: 179).

در منطق امام خمینی ره نیز اصل تکثر افکار و اندیشه ها، پذیرفته شده است. به هیچ وجه نمی توان برای همانند نمودن یا تثبیت انتخاب ها، اندیشه ای خاص را تحمیل نمود: کسى [مردم را] الزامشان نمىکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمىکند که حتماً باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنى (موسوی خمینی، 1378، ج 10، ص 95).

در پی همین مبنا، ایشان تأکید فرمودند: بر هیچ کس و هیچ جا اسلام تحمیل نمىشود. اسلام با تحمیل مخالف است... ما فقط اسلام را ارائه مىکنیم. هرکس خواست مىپذیرد و هرکس نخواست نمىپذیرد (همان، ج 11، ص 157).

لازم به یادآوری است که گرچه پذیرش تکثرِ اندیشه، ازآن رو که خداوند، انسان را تکویناً فَکور و اندیشمند، آفریده است و او در گزینش هیچ اندیشه و دینی مجبور نیست، اما به حکم عقل و تشریعاً، موظف است اندیشه و تفکر خود را از تأثیر طواغیت حق ستیز، مصون نگهداشته، در پی تحصیل دین حق باشد. این امر خواسته فطرتِ پاک و الهی اوست: لَا إِکْرَاهَ فىِ الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَه الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره: 256)؛ در قبول دین، اکراهى نیست؛ (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراین، کسى که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست و خداوند، شنوا و داناست. به این معنا که وقتی راه رشد و کمال و هدایت، از بیراهه گمراهی و ضلالت جدا و متمایز گشته است، پس هر انسانِ خواهان سعادت و کمال، باید هدایت الهی را مغتنم شمارد و از طغیان و طاغوت، دوری ورزد و به خداوند ایمان آورد. در این صورت، به دستگیره هدایت و ریسمان الهی دست یافته که هیچ گاه او را در میان راه نمی گذارد و از هدایت محروم نمی سازد (جوادی آملی، 1378، ص 30).

امام خمینی ره، با این نگرش که اساس استقلال در همه عرصه ها، مرهون استقلال در اندیشه و رهایی آن از تمایلات درونی، و جاذبه ها و وابستگی های حزبی و گروهی است، اعلام می دارند: ما اگر بخواهیم مستقل باشیم، باید اول افکارمان را مستقل کنیم،... آزادى فکرى این است که انسان در فکرش آزاد و بدون اینکه متمایل به یک طرف باشد، فکر کند، در مسائل علمى هم همین طور است (موسوی خمینی، 1378، ج 11، ص 181).

2. تکثر بیان و اظهار نظر

پیش از تبیین موضع امام خمینی ره در مقوله بیان و اظهار نظر، لازم است به چند نکته به عنوان مقدمه توجه شود:

1. گرچه تفکر و اندیشه، تحمیل ناپذیر و امری فردی و درونی است، اما بیان و عمل به آن، نمود بیرونی و جنبه عمومی داشته، بسا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. ازاین رو، مشمول باید و نباید اجتماعی و حکومتی است و با این توجیه که اظهار عقیده، لازمه آزادی اندیشه است، نمی توان از برخی اظهار عقیده ها جلوگیری کرد.

2. در جامعه ای که عقاید اظهار نشود، همواره احتمال انحراف زیاد است؛ زیرا اولاً: تنها نظریه رایج در آن جامعه ممکن است کاستی هایی داشته باشد. ثانیاً، مردمی که به این نظر اعتماد ندارند، برای دستیابی به حقیقت، مخفیانه راه هایی بپیمایند که احتمال خطای آنها نیز زیاد است (منتظرقائم، 1381، ص 139). ثالثاً، ممکن است برخی عقاید به دلیل همین محدودیت و ممنوعیت اظهار، در عین اینکه صحت و سلامت علمی ندارد، مهم انگاشته شوند. اما در پرتو بیانِ آرا، نقد و بررسی و تضارب اندیشه ها، حقِ ناب ظاهر می گردد و پیشرفت علمی به دست می آید.

3. براساس فرموده قرآن کریم: یَأیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلًا سَدِیدًا (احزاب: 70)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن حق بگویید. محکِ جواز و عدم جواز بیان و تبلیغ نظر، موافقت با حق و واقع، همچون سدّی محکم در برابر امواج نامشروع باطل و تباهی است.

4. موضوعیت بیان و اظهار نظر، اغلب در دو عرصه مهمِ باورهای مکتبی، و مسائل اجتماعی ـ سیاسی است. بنابراین، لازم است گستره و قلمرو این دو عرصه را از منظر اندیشه امام خمینی ره مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم.

تکثرگرایی در بیانِ باورهای مکتبی

مراد از تکثر در بیانِ باورهای مکتبی این است که اشخاص، محدودیتی در ابراز باورهای مکتبی خود نداشته و در انجام فرائض و تشکیل مجامع مذهبی خود آزادانه عمل کنند (طباطبایی مؤتمنی،١٣٧٠، ص 94ـ96)، و یا حتی ممکن است که شخص، به هیچ یک از ادیان دل نبندد و بی دینی را بیان و تبلیغ نماید (منتظرقائم، 1381، ص 84).

در رابطه با لزوم تأمین فضای لازم برای بیان و نقض و ابرام باورها، شهید علّامه مطهری می نویسد:

وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند، وقتی خطرناک است که حامیان دین آن قدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند؛ یعنی عکس العمل نشان ندهند (مطهری، 1372، ص 134). از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار و مواجهه صریح و روشن با آنها (همان، 1361، ص 15).

مقوله بیانِ عقیده، گاهی در دایره مسائل نظری و عملی اسلام است که البته دامنه و آستانه تعدد آن، تا جایی است که منجر به تبلیغ کفر و الحاد، انحراف و اضلال مؤمنان و توهین به مقدسات و یا بدعت و تشریع نشود (نائینی، 1386، ص 140). ازاین رو، در تأکید بر این محدوده، امام خمینی ره می فرمایند:

مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد و مسائلی را عنوان نکنند که نسل ایران را منحرف کند (موسوی خمینی، 1378، ج 5، ص 468).

بر این اساس، وقتی از ایشان سؤال می شود: بسیارى از مردم در ایران، به خصوص در بین روشنفکران با وجود اعتقاد، به فرایض مذهبى عمل نمىکنند و یا اصولاً به مذهب، عقیدهاى ندارند، روش حکومت اسلامى در برابر آنها چه خواهد بود؟ در پاسخ می فرمایند: ما سعى مىکنیم به این افراد راه سلامت و نجات را نشان دهیم. اگر نخواهند این راه را بپیمایند، در زندگى یومیّه خود آزاد خواهند بود، مگر اینکه بخواهند توطئههاى زیان بخشى علیه ملت و کشور تدارک بینند (همان، ج 5، ص 414).

در رابطه با اظهار نظر و تبلیغ دینی پیروان فرقه های مختلف اسلامی نیز، براساس تأکید قرآن کریم فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أحْسَنَه (زمر: 18)؛ پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند؛ از زمان صدر اسلام همواره اهتمام ویژه ای در توجه به آرای مذاهب وجود داشته است. امام صادق علیه السلام، به ابان بن تغلب می فرمودند: به آنچه از نظر آنان [مذاهب گوناگون] آگاهی داری، به ایشان خبر بده (تستری، 1410، ص 100). هرچند که این تجویزِ طرح آرای دیگر مذاهب، برای کسانی رواست که در خود توانایی شناخت و تبعیت از بهترین سخن را می یابند.

امام خمینی ره در ترسیم این سیره، می فرماید:

آزادى آرا در اسلام از اول بوده است. در زمان ائمه ما علیها السلام بلکه در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله آزاد بود. حرف هایشان را مىزدند. ما حجّت داریم. کسى که حجت دارد از آزادى بیان نمىترسد، لکن توطئه را اجازه نمىدهیم (موسوی خمینی، 1378، ج 6، ص 277).

این سیره، منطبق با منش حضرت امیر علیه السلام است. به عنوان نمونه، وقتی آن حضرت در یکی از خطابه ها فرمودند: تا زنده هستم هر سؤالی دارید بپرسید، شخصی که گویا از عرب های یهودی شده بود، گفت: ای مدعی جاهل و ای کسی که نفهمیده حرف می زنی، من سؤال می کنم و تو جواب بده. اصحاب حضرت ناراحت شدند. علی علیه السلام فرمود: با عصبانیت نمی شود دین خدا را قائم و راست کرد. با عصبانیت برهان خدا ظاهر نمی شود. بعد به آن مرد فرمود: سَلْ بِکُلِّ لِسَانِکَ وَ مَا فِی جَوَانِحِکَ؛ بپرس با تمام زبانت؛ یعنی بدون هراس و با تمام وجود و با هرگونه بیانت، بپرس (مجلسى، 1403ق، ص 232).

این قبیل برخوردها برای تحرّی حقیقت، از سوی ائمه علیها السلام یا شاگردان آنها بارها افتاق می افتاد و آنان در جلسات مناظره شرکت می کردند و عقاید به طور آزاد، حتی از سوی ملحدان دهری مسلک، مطرح می شد (مطهری، 1372، ص 132).

بر این اساس، موضع تکثرگرای امام خمینی ره حتی در خصوص پیروان مکاتب الحادی چون مارکسیست ها قابل توجه است:

در جامعهاى که ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیست ها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهاى مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژى آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامى از همان ابتدا مسئله کسانى مطرح شده است که وجود خدا را انکار مىکردهاند. ما هیچ گاه آزادى آنها را سلب نکرده و به آنها لطمه وارد نیاوردهایم. هرکس آزاد است که اظهار عقیده کند و براى توطئه کردن آزاد نیست (موسوی خمینی، 1378، ج 3، ص 371).

این موضع، در انطباق با این اصل قرآنی است که مسلمانان با کفار و ملحدانی که به مبدأ و معاد اعتقاد ندارند، ولی درصدد براندازی نظام اسلامی نبوده، حاضرند با مسلمانان زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، با مسالمت رفتار کنند: لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین (ممتحنه: 8)؛ خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمىکند؛ چراکه خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.

برخی منتفکران اروپایی تصریح کرده اند که اگر امروز نامی از یهود باقی است، مرهون رأفت و مهربانی مسلمانان با آنهاست وگرنه مسیحیان آنها را قتل عام می کردند (بوازار، 1358، ص 49). ازاین رو، از جمله وظایف حکومت اسلامی، حفظ جان و مال و ناموس اقلیت های مذهبی است، به گونه ای که آنان بتوانند براساس آموزه های خود عمل کنند: ألزِمُوهُم بما ألْزَمُوا بِهِ أنْفُسَهُم (حرعاملى، 1409ق، ج 26، ص 320).

ازاین رو، امام خمینی ره در پاسخ اینکه، آیا در جمهورى اسلامى، مذاهب، آزادى عمل دارند، خصوصاً در مورد یهودیان، و آیا شما ضد نژاد سامى و یهود هستید؟ می فرماید: همه اقلیت هاى مذهبى در اسلام محترم هستند. همه گونه آزادى براى انجام فرایض مذهبى خود دارند. ما با هیچ بشرى ضدیت نداریم. آنان ایرانىاند و مثل سایر ایرانیان همه گونه حق دارند (موسوی خمینی، 1378، ج 5، ص 424).

لازم به یادآوری است که چنین موضعی در بینش امام خمینی ره، به معنای کثرت گرایی و حق دانستن سایر ادیان معاصر نیست؛ بی تردید از منظر ایشان، تنها راه سعادت، پیروی از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گزینش شریعت اسلام است: وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و از من پیروى کنید که این راه مستقیم است! (زخرف: 61)، وَأنَّ هَذَا صرِاطِى مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَاتَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَالِکُمْ وَصَّیکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راههاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مىسازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید! (انعام: 153)؛ بلکه پذیرش تکثر در اظهار باورها، صرفاً برای فراهم شدن فضای گفت وگو و بالندگی افکار برای راهیابی به حق و تبعیت از آن و اتمام حجت است.

به همین دلیل، امام ره در توصیه به دانشجویان می فرمایند: شما دانشجویان محترم! نباید با پیروان مکتب هاى دیگر با خشونت و شدت، رفتار و درگیرى و هیاهو راه بیندازید. خود با آنان به بحث و گفت وگو برخیزید، و از دانشمندان اسلامى دعوت کنید با آنان در بحث بنشینند، تا تهى بودن دست آنان ثابت شود (موسوی خمینی، 1378، ج 10، ص 81).

با این حال، تکثرگرایی امام خمینی ره نسبت به عقاید پیروان ادیان، هرگز به معنای مجاز بودنشان در تظاهر به منکرات و اعمال خلاف شرع نیست. ایشان در کتاب تحریر الوسیله، در شرط سوم از شرایط اهل ذمه می نویسند:

تظاهر به چیزهایى که نزد ما از منکرات است ننمایند، مانند آشامیدن شراب و انجام دادن زنا و خوردن گوشت خوک و ازدواج با محرمات (موسوی خمینی، بی تا، ص 501)... آنى که اسلام جلویش را گرفته و آزاد نیست، قماربازى است که تباه مىکند ملت را؛ شرابخوارى است که تباه مىکند ملت را (موسوی خمینی، 1378، ج 10، ص 188).

نکته قابل توجه در جهت گیری تکثرگرای امام خمینی ره نسبت به بیانِ عقاید مکتبی، با استثنای باورهای گمراه، فتنه انگیز و توطئه گر است. تقابل منفی ایشان در این خصوص، بسیار جدی و به دور از هر نوع تسامح است. ازاین رو، وقتی از امام خمینی ره سؤال می شود: آیا براى بهایی ها در حکومت آینده، آزادی هاى سیاسى و مذهبى وجود دارد؟ می فرمایند: آزادى براى افرادى که مضر به حال مملکت هستند داده نخواهد شد (موسوی خمینی، 1378، ج 5، ص 300).

در این راستا، امام خمینی ره فعالیت تمام فرقه های منحرفی را که در قالب ایسم های متنوع، مروّج بی بندوباری و منکرات اند، هرچند که در برخی کشورهای غربی مورد تأیید و تبلیغ بوده باشند، به شدت ممنوع دانسته، در وصیت نامه خویش اظهار می دارند:

اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنى است که بعضى روشنفکران حرفهاى مىگویند که آزادى در تمام منکرات و فحشا حتى همجنسبازى و از این قبیل، تمام ادیان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج مىکنند (موسوی خمینی، 1369، ص 10).

ایشان همگان را موظف به مقابله با چنین جریان هایی دانسته، می فرمایند:

تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجب است... و مردم و جوانان حزب الهى اگر برخورد به یکى از امور مذکور نمودند به دستگاه هاى مربوط رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودند، خودشان مکلف به جلوگیرى هستند. خداوند تعالى مددکار همه باشد (همان، ص 27).

منابع

ابن ابی الحدید، 1357، شرح نهج البلاغه، چ دوم، بی جا، دارالإحیاءالکتب العربیه.

ابن بابویه، محمدبن على،1403ق، معانی الأخبار، قم، جامعه مدرسین.

ـــــ ، 1398ق، التوحید، قم، جامعه مدرسین.

ابوطالبی، علی، 1378، حقوق قومی، اقلیت ها و همگرایی، ترجمه کریمی مله، مطالعات ملی، ش 1، ص129-154.

افتخاری، اصغر، 1378، چهره متغیر امنیت داخلی، مطالعات راهبردی، ش4، ص17-52.

موسوی خمینی، سیدروح الله، 1369، وصیتنامه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

ـــــ ، 1378، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.

ـــــ ، بی تا، تحریر الوسیله، قم، دارالعلم.

بوازار، مارسل، 1358، اسلام و حقوق طبیعی انسان، ترجمه محسن مؤیدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تستری، محمدتقی، 1410ق، قاموس الرجال، چ دوم، قم، مؤسسه النشرالإسلامی.

جوادی آملی، عبدالله، 1378، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم، اسراء.

چلبی، مسعود، 1372، وفاق اجتماعی، نامه علوم اجتماعی، ش6، ص15-28.

حرعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، آل البیت علیها السلام.

صالحی امیری، سیدرضا، 1388، مدیریت منازعات قومی در ایران، چ دوم، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک.

طباطبائی، محمدحسین، 1417ق، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعهى مدرسین.

طباطبایی مؤتمنی، منوچهر، ١٣٧٠، آزادی های عمومی و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران.

کریمی والا، محمدرضا، 1387، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، قم، بوستان کتاب.

کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه.

کوهن، کارل، 1373، دموکراسی، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، خوارزمی.

مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

مطهری، مرتضی، 1361، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات اسلامی.

ـــــ ، 1372، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا.

ـــــ ، 1378، مجموعه آثار، (ج 16)، تهران، صدرا.

معرفت، محمدهادی، 1378، دموکراسی در نظام ولایت فقیه، اندیشه حوزه، ش 18، ص72-104.

منتظر قائم، مهدی، 1381، آزادی های شخصی و فکری، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.

نائینی، حسین، 1386، تنبیه الامه و تنزیه المله، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

نویمان، فرانتس، 1373، آزادی و قدرت و قانون، ترجمه عزت اللّه فولادوند، تهران، خوارزمی.

محمدرضاکریمی‌والا: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه قم.

معرفت سیاسی - سال ششم، شماره اول، پیاپی 11

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس